Tip:
Highlight text to annotate it
X
اُه صبح بخير
بفرما
قهوه؟
آره، با کمي شير و شکر
باباي منم اولين باري که رفته بوديم شکار
اجازه داد قهوه بخورم
جنگل ملي چاتاهوچي
سال 1991
،يه کمي ديگه که بزرگ بشي
بهش مشروب هم اضافه ميکنيم
واقعاً باعث ميشه
آدم احساس گرما بکنه
هي
دليلي نداره مضطرب باشي
... هنک
دستات نبايد بلرزه
درست همونطوري که تو ميدان تير
تمرين کرديم
...فقط
دلم نميخواد تيرم خطا بره
خب پس اينطوري نميشه
منم وقتي همسن تو بودم
همينطوري بودم
حتي بدتر
حالت تهوع داشتم
حتي نميتونستم صبحانه بخورم
هي رو لباسم بالا مياوردم
نزديک بود همه چي رو خراب کنم
بفرما
ما نسلهاست که شکارچي هستيم
مشکلي واست پيش نمياد پسرم
ايول
تو همينجا بمون
يه کاري ميکنم بياد سمت علفها
آماده باش
تا بتوني يه شليک بينقص داشته باشي
!بزنش
خواهش ميکنم
!نه
خواهش ميکنم
خواهش ميکنم
بکُشش
!نه! خواهش ميکنم
!يالا! بهش شليک کن
!شليک کن
!يالا
متاسفم
ببخشيد
نبايد بهشون رحم کني
هيچوقت يادت نره
اونا چي هستن
عليرضا با افتخار تقديم ميکند
Tv-show.Pro - Oceanic 6
web-dl هماهنگ زير نويس از سعيد با نسخه
دلورس ديويس، آخرين باري
که اومدي آرايشگاه من کِي بود؟
بايد با هم حرف بزنيم
من و تو هيچ حرفي واسه
گفتن بهم نداريم
تن لشت و اون سر کثيف رو بردار
و از اينجا بزن به چاک
نميخواي باهام حرف بزني؟
خيليخب
پس بيا چيزي که توي اين جعبه هست
رو قشنگ بشور و موهاش رو مرتب کن
!ترينا
خانم ديويس رو براي
شروع کارم آماده کن، باشه؟
زياد طولش نميدم
خداي من
بهتره حرف بدردبخوري داشته باشي
شش نفر اون بيرون منتظر منن
موهاشون رو درست کنم
اين يکي رو
ولي مال تو
چي باعث شده فکر کني
ميخوامش؟
تو از تابوت درش آوردي
!فقط بخاطر کسب اطلاعات بود و بس
پس چرا دور و بَر خودت نگهش داشتي؟
منو سرگرم ميکرد
فکر کردي ميتوني بعنوان اهرم فشار
ازش استفاده کني
چي داره ميگه؟
!صداش رو نميشنوم
!تو خفه خون بگير
اومدم اينجا درباره شرايط حرف بزنم
شرايط؟
فکر ميکني به همين راحتيه
پا شدي اومدي اينجا و
انتظار داري آتشبس رو دوباره برقرار کنيم؟
آتش بس بره به درک
چيزي که من دنبالش هستم اتحاده
قبيله تو، محفل من
با هم متحد بشن
!ديوونه شدي؟
اه! حرف راست رو
از کله بشنو
!بهت گفتم خفه شو
!نميتوني با يه کاکاسياه معامله کني
زياد نميشه بهشون اعتماد کرد
درست همونطور که به فرماندار هم گفته بودم
!خفه شو
بايد اين نزاع جزئي رو تمومش کنيم
مشکلات بزرگتري نسبت
به درگيري بين خودمون داريم
... ديشب، بيرون آموزشگاه ما
شکارچيان ساحره
چند نفر مُردن؟ -
هيشکي -
تيرشون خطا رفت
چه بد
اين قضيه همون اندازه
که به افراد من مربوطه
به تو و مردمت هم ربط داره
منو که يه ذره هم نگران نميکنه
شکارچيان ساحرهها
مشکل زنهاي سفيد پوسته
داري اشتباه ميکني
من مشکلي ندارم
البته فکر نکنم
تو همين اينطوري باشي
اون کلاه گيس واقعاً مرغوبه
اما با اينحال بازم يه کلاه گيسه
چجور سرطاني گرفتي؟
لعنتي
چون ضعيف شدي
اومدي اينجا
نميتوني از افرادت حفاظت کني
و انتظار داري من برات اينکارو بکنم
اگه فکر ميکني بعد از اينکه
ما رو سر به نيست کردن
سراغ شما نميان
خودت رو بدجوري دست انداختي
بوقتش که اومدن سراغمون
نگران اون مساله هم ميشم
درست بعد از وقتيکه
به مناسبت مرگ شما، شامپاين باز کردم
کوئيني؟
اين سر کثيف رو بردار ببر بيرون
و آتيشش بزن
ديگه دلم نميخواد ببينمش
تو رو هم همينطور
!آزاد شدم
!بالاخره
!خدا لعنتت کنه
ميشه خواهشاً کسي
!اثاثيه رو جابجا نکنه؟
!ناسلامتي من کورم
بفرما دليا
بذار کمکت کنم
!بذار خودم درستش کنم
!گنديه که خودم بالا آوردم
... دليا، اين
بايد يه چيزي بهت بگم
وگرنه خفه ميشم
ميخوام کاملاً مطمئن بشم
که فکر نميکني
که من اين بلا رو سرت آوردم
اولين روزي که فيونا
تو رو آورد اينجا رو يادمه
مثه يه جوجه نوزاد بودي
که زودتر از موعد مقررش از لانه انداخته بودنش بيرون
يادت مياد ازم چي پرسيدي؟
الان شما مادر مني؟
هميشه مثه دختر خودم
دوستت داشتم
دستات رو دورم حلقه کن دختر جان
،از چشم بصيرتت استفاده کن
تا ببيني که اينکار وحشتناک
کارِ من نبوده
نه، همچين فکري نميکنم
من براي چيزي که همين الان هم ميدونم
نيازي به استفاده از جادو ندارم
ميدونم که تو هيچوقت بهم صدمه نميزني
،يه لحظه هم بهت شک نداشتم
و به مادرم هم همينو گفتم
مادرم واست پاپوش دوخته بود
،نابينايي من بصيرت واقعي رو بهم داد
اما الان ديگه بدردم نميخوره
خصوصاً الان که شکارچيان ساحرهها
در کمين ما هستند
... عزيزم
اگه ميتونستم چشمانم رو از حدقه در بيارم
و به تو بدم، اينکارو ميکردم
ميدونم
[آتلانتا، ايالت جورجيا]
[موسسه مالي و اعتباري دلفاي]
تاسيس 1826
هنک
ديويد
از ديدنت خوشحالم
فکر کردم رفتي اروپا
"با محفل جادوگران "کرامول" در "نورث همپتون
يه مشکلي داشتيم
با چند تا گلوله نقرهاي
قضيه رو حل و فصل کرديم
،شرکت سرت رو گرم کرده
و الان هم که رسماً دست راست پدرم شدي
ميدونم که اميدوار بودي
،اين سِمَت به تو برسه
اما پدرت براي تو نقشههاي ديگهاي -
تو سرش داره هنک - که اينطور
هنوز تو وصيتنامه اسم من هست؟
تو هميشه پسرش خواهي بود
بيا. پدرت منتظرته
سلام پدر
قهوه؟
نه، مرسي
هيچوقت از قهوه خوشم نيومده
سريع ميرم سر اصل مطلب
از پيشرفتهاي تو در نيواورلئان
چندان رضايت نداريم
ديويد بهم گفت که ديگه
در آموزشگاه ساحرهها زندگي نميکني
اتفاقات زيادي رخ داده
بعضي از اين اتفاقها از اختيار من خارج بوده
متحد شدن با ماري لاوو
،ساحره سياه پوست
هم از اختيارت خارج بوده؟
داشتم ابتکار عمل به خرج ميدادم
يه نقشهاي داشتم که
کلک هر دو گروه رو بکَنم
هم ساحرهها و هم جادوگران سياه پوست
تو اجازه نداري دست به ابتکار بزني هنک
بلکه بايد از دستورات پيروي کني
تنها وظيفه تو جمع آوري اطلاعاته
تو اجازه نداري خودت وارد عمل بشي
تو نيروي نفوذي ما هستي
واسه همينه که با کوردليا گود ازدواج کردي
بله پدر
... فقط فکر کردم
!خب فکر نکن
اينطوري باعث ميشي
سر يکي به باد بره آخرش
فکر کردم هدف هم همينه
از چيزي که شما فکر ميکنيد
توانا تر هستم
داري به ماجراي آتش سوزي
"که بخاطر کارت در شهر "بتون روژ
رخ داد اشاره ميکني؟
،يه ساحره پيدا کردم، کُشتمش
و از شر جسدش خلاص شدم
!تو يه اتاق هتل
!از کارت اعتباري استفاده کردي
ممکن بود ردش رو بگيرن
و به شرکت برسن
مجبور شدم ديويد رو بفرستم اونجا
تا گندکاري تو رو جمع و جور کنه
مسئول بيگناه پذيرش هتل
...و يه خدمتکار بخاطر سهل انگاري
تو جونشون رو از دست دادن
،هنک ... بايد بفهمي
،که پدرت نه تنها رئيس اين شرکته
بلکه مديرعامل يه موسسه مالي بزرگه
،اعضاي ليبرال واشنگتن دنبال يه بهونه ميگردن
تا کميسيون بررسي تخلفات انتخاباتي
رو به جون شرکتهايي نظير "دلفاي" بندازن
بي توجهي تو
همه رشتههايي
!که بافتيم رو پنبه ميکنه
فکر کردم هنوز شکارچي ساحره هستيم
!شکار تنها کُشتن نيست
يه شکارچي خوب
زاغ سياي طعمهاش رو
،با احتياط چوب ميزنه
و فقط زماني که فرصت مناسب پيش بياد
حمله ميکنه
دوباره بايد برگردي داخل اون خونه
خب اين مساله دشواره
،يکي کوردليا رو نابينا کرده
يه ضارب ناشناس
به صورتش اسيد پاشيده
ناشناس نبوده
ما اجازه اينکارو صادر کرديم
ميخواستيم مطمئن بشيم
که قطعاً محتاج تو ميشه
شما زن منو از شکل و قيافه انداختيد؟
زنت؟
نگو که واقعاً
به اون علاقه داري
!بهم بگو پسرم
که يادت نرفته اون زن چيه
که تو چي هستي؟
من بخشي از "فرمان مقدس" هستم
سربازي در جنگي مخفيانه
جنگي که از پيش از دوران سالم
سر به طغيان گذاشته
ما انجمن برادري هستيم
،که با خون، پيمان بستيم
و خودمون رو وقف از بين بردن
آفت سحر و جادو
در قاره آمريکاي شمالي کرديم
فکر نکن که قدردان
فداکاريهايي که کردي نيستم
ميدونم چقدر باعث سردرگميه
که تظاهر به دوست داشتن کسي کني
که دشمنته
اما نبايد خودت رو اسير اين
دروغ بکني
... چونکه يه روزي
اون زن رو بايد بکُشي
عجب ابتکار معرکهاي
چه هوشمندانه
خب قبل از اينکه بريم سر وقت
،خوراک خرچنگمون
کمي از اين طالبي بخوريد
تا مزه دهنتون عوض بشه
قديما رو يادت مياد پمبي؟
هميشه موقع شام يکشنبهها
سيني مزه
هم آماده ميکرديم
عجب رسم پسنديدهاي
اين روزها ديگه کسي
زحمت اينکارو به خودش نميده
،مارتيل
من و پمبي داشتيم ميگفتيم
علاوه بر اينکه
،بسيار از تماس تلفنيت مشعوف شديم
... ما
... من... ما
خيلي درباره اون سوء تفاهم
پشيمون هستيم
... و ما
نميتونيم اين پوست زيبات رو ناديده بگيرم
هيچ اثري از سوختگي نيست
از هميشه جوونتر بنظر مياي
اين قضاياي
ميستي دي
و لجن جادوييش رو شنيديم
نظرت چيه يه نگاهي بهش بندازيم؟
حتي براي فروش بذازيمش؟
... اُه! خداي من
اصل مطلب رو فراموش کردي عزيز جان
،لجن باتلاق يه استعارهاس
استعاره اون
اون يه ساحره ماهر و خبره
،با استعدادهاي فوقالعادهاس
که مثه موش کنار مُرداب مخفي شده
از يه آدم جنگلي
،فروتن، از بدو تولد ساحره بوده
قدرت و انسانيت اون
باعث جدايي اون از اطرافيانش شده
در حقيقت، اطرافيانش
،خيلي تلاش کردن تا اونو نابودن کنن
تا اهداف شيطاني خودشون رو پنهان کنن
با اينحال بر مشکلات غلبه کرده
،و قويتر از هميشه
و فهميدهتر از قبل شده
شاهد زندهاي
از زندگي ايده آل
محفل ما
،قدرت، دلسوزي
و يگانگي
واقعاً خوش شانسيم که ما
اونو پيدا کرديم و اون مارو
با قضيه من حرفش پيچيده، نه؟
مارتيل ميخوام به افتخارت بنوشم
... بخاطر روح
ميخواستي بگي بخشندگي؟
بخشندگي که هميشه
،يه شاهراه
...و مَعبر مقدم
بوده و خواهد بود
عجب نعمت و عيش و نوشي داشتيم
اُه ... کوئينتين
نگران نباش
"فقط يه کمي گياه "زهر گرگ
قاطي طالبي ها بوده
باعث فلج موقتي ميشه
اسمش "سندروم مجسمه انساني"ـه
گمونم اولش سيستم عصبي بدن
دچار مشکل ميشه
،کنترل دست و پات رو از دست ميدي
،عضلهها به سِفتي سيمان ميشن
و حس ميکنين انگار درون رگتون
داره يخ ميزنه
بعدش نوبت دستگاه تنفسيه
يا نکنه برعکس باشه؟
خب، در کل که مهم نيست
خيلي بايد ترسناک باشه، مگه نه؟
شما ترسيديد؟
چون بايد بترسيد
بهرحال من که نميخوام شما رو بکشم
خُب شايد بعد از خوردن دسر بکشم
چونکه خيلي براي درست کردن
کيک ليمو زحمت کشيدم
،واقعاً عاشق کيک ليمو هستم
حتي بيشتر از کيک ميوهاي
!منو بي فرهنگ صدا بزنين
گپ زدن بسه
شما هر دوتون سالها دوست داشتيد
،سر به تن من نباشه
که بتونيد شورا رو تحت کنترل خودتون دربياريد
اما هيچوقت نگران نبودم
چونکه اينقدر بيچاره بوديد
که تلاش هم نميکرديد
!کوئينتين
!تو يه احمق بيشعور و دائم الخمري
پمبي، تو که وضعت بدتره
،اي آدم دمدمي
کسل کننده و بد تيپ
که باعث کابوس من ميشه
دعوتتون کردم اينجا
نه بخاطر اينکه توبيختون کنم
يا ازتون انتقام بگيرم
بلکه براي اينکه به محفل کمک کنيد
تا به کوردلياي دوست داشتني من کمک کنيد
،شرط ميبندم فکر ميکرديد
.طالبي قِل قِلي واسمون آورده"
".داره پير و فراموشکار ميشه
يه گربه تُرک آنغوره داشتم
که يه چشمش قهوهاي
و يکيش هم آبي بود
خيلي خوشکل بود
اُه خداي من
الان ميتونم ببينم
،ميدونم نيتت خير بوده
اما قبلش بايد به خودم ميگفتي
دليا، يعني آدم وقتي
ميبينه يکي داره غرق ميشه
اول ازش ميپرسه که جليقه نجات واسش
بندازه يا نه؟
کي به اين زغال خوش سوز اجازه داده
برگرده تو اين خونه؟
اُه خداي من
خدا اين وسط کارهاي نيست
کار من بوده که تونستم
بينايي کوردلياي عزيزمون رو برگردونم
تو اينقدري قدرت نداري
که بتوني همچين کار ظريفي انجام بدي
اُه تو در اشتباهي
الان بيشتر از گذشته
،قدرت دارم
و به همين خاطر بايد ازت
ممنون باشم فيونا
سوزانده شدن تجربه
قدرت دهندهاي بود
،رازهايي در شعلهها نهفته هست
و با اندک رازهايي دوباره زنده شدم
نتونستي 2 تا چشم يه رنگ پيدا کني؟
چرا چشماش اينقدر آشناس؟
اهدا کننده اعضا دوست نداشت
هويتش فاش بشه
،خُب اگه اون بهت 2 تا چشم جديد داده
پس گناه کور کردنت
رو ميشه بخشيد
اتهامات بي اساست رو بنداز بيرون
اونا ديگه قدرتي ندارن
ممکنه بازم کارت ختم بشه
به يه جا سيگاري
تو رو بايد بست به چوب و آتش زد
تو مديسون مونت گومري رو کُشتي
خب مارتيل انداختن اين گناه گردن من
يه کم سخته
اون دختر نمُرده
ديگه نه و به لطف تو هم نبوده
تو کسي بودي
که بخاطر جنايت بزرگ محکوم شناخته شدي
واسم مهم نيست که از آتش زدن زنده موندي
ميتونم تو رو تبعيد کنم
تبعيد دائمي
خودت که ميدوني
اين حرفم يعني چي مارتيل
دهکده پاراموس در نيوجرسي
... محل ضايعات شيميايي خطرناک
پاساژهاي فروش لباس ارزون قيمت
جراتش رو نداري
ميتونم همين الان
جلسه فوق العاده شورا رو برگزار کنم -
خوبه -
زنگ بزن به شورا
موفق و مويد باشي
مطمئنم فعلاً قراري با کسي نميتونن بذارن
!بس کنين
!بسه
!همين الان
چه خوشت بياد
،چه نياد
،فيونا ساحره اعظم توئه
تو هم بايد بعنوان يه ساحره اعظم
بهش احترام بذاري
... و تو
تو هم بايد بيخيال اتهام زني
به خاله مارتيل بشي
هر دومون خوب ميدونيم
که مسئول کور کردن من نيست
،خطر واقعي بيرون اين خونهاس
نه داخلش
من خستهام
بايد دراز بکشم
وقتي دخترها اومدن
مطمئن بشيد
ديگه جايي نرن
اون بيرون خطرناکه
البته پرنده کوچولو
برو با چشمهاي جديدت استراحت کن
حواسمون به همه کارها هست
... صبر کن ببينم
منو دوباره بغل کن
البته که بغل ميکنم
دختر نازنينم
هيچ اتفاقي نيوفتاد
... الهام هاي من
از بين رفتند
نميتوني اينجا سيگار بکشي مديسون
چرا نميري بهشون بگي دارم سيگار ميکشم؟
آدمهاي مريض
حالمو بهم ميزنن
همه جا رو دنبالت گشتيم
نن ديگه بايد بريم
کوردليا ازمون خواسته
برگرديم خونه
بايد لوک رو ببينم -
هنوز اونو نديدي؟ -
از ديشب تا حالا اينجايي
مادرش اجازه نميده
چه مسخره
لوک؟
!کي گفت بياين داخل؟
بريد بيرون
وگرنه زنگ ميزنم حراست
نن فقط ميخواد لوک رو ببينه
اصلاً و ابداً
تقصير شماست
!که پسرم توي کماست
شما تاريکي
!رو به خونه من آورديد
لوک ميگه "آروم باشيد
عصبي نشيد
درست مثه وقتيکه پارسال تابستون
"کنار رودخونه بوديم؟
کِي بهت اينو گفت؟ -
همين الان -
يا يه دروغگويي ... يا خل و چل
!نه عوضي، اون يه نهان بينه
به ساحراني که با شياطين "
همنشين هستند و توسط آنها آلوده شدهاند
".با احترام برخورد مکن
نن با شيطان حرف نميزنه
داره با پسرتون حرف ميزنه
!باورم نميشه
داريد غم و اندوه منو دست ميندازيد
غمت رو نه
ولي لباسهات رو شايد
آدم از کار خدا خبر نداره جوواني
جلوش مقاومت نکن
از اون آهنگ خوشش مياد
هموني که قبلاً واسش ميخوندي
همين ثابت ميکنه که شما شياد هستيد
من براش آهنگي نخوندم
از روي کتاب دوم تورات براش
ميخوندم
... وقتي هشت سالم بود
... وقتي هشت سالش بوده
... وقتي دستم شکسته بود
... وقتي دستش شکسته بود
"A Closer Walk" آهنگ
چطوري اينو ميدوني؟
بهت که گفتيم
ذهن آدمها رو ميخونه
ما ساحره هستيم
تا الان يعني متوجه نشدي؟
زود باش نن
لياقت کمک تو رو نداره
... من ضعيفم
اما تو قوي هستي
عيسي، منو از همه
اشتباهات دور بدار
تا زمانيکه راه ميروم
راضي خواهم بود
بگذار به تو نزديک شوم
فقط بگذار با تو راه بروم
اجازه بده عيسي
اين درخواست من است
تا هر روز به تو نزديکتر شوم
اجازه بده
خداي من، بگذار
وقتي ... زندگي سست و
ضعيف من به اتمام رسيد
ديگر در آنزمان فرصتي نخواهم داشت
مرا بسلامت راهنمايي کن
به آرامي جانم را بگير
تا به ساحل ملکوت تو برسم
تا به ساحل تو رسم
لقمه آوردي؟
از گشنگي دارم ميميرم
زن، تو که معده نداري
،ميخواي چيکار کني
غذا رو بخوري و از گردنت بريزه بيرون؟
زمان تمرين و جلسه آگاهي بخشي رسيده
اين ديگه چيه؟
ريشهها : سفر يک خانواده آمريکايي
،تو کل 8 ساعت اين برنامه رو بايد ببيني
بعدش يه فيلم ديگه هم ساختن
ريشهها : نسل بعدي
چرا کله منو ننداختي
توي آتيش؟
!دلم ميخواد بميرم
آماده مرگم
باور کن، عاشق اينم که
،صورت زشتت رو از روي جمجمهات آب کنم
اما خيلي نادوني
و اين زمين رو
تا زمانيکه بهت درباره آدمهايي
که شکنجه کردي توضيح ندادم، ترک نميکني
اينجا قراره
يه جشنواره فيلم کوچولو راه بندازيم
،"فيلمهاي "منديگو
فيلم رنگ ارغواني
... و بعدش هم فيلم مورد علاقه خودم
بپس" رو"
با بازي خانم "هلي بري" ميبيني
اما اولش بر اساس رماني پر فروش
اثر نويسنده بزرگ سياه پوست
"الکس هيلي"
داستان حماسي يک خانواده
... از بردگي تا آزادي
...اُه خداي من
ريشه ها
نه، نه، نه
اين آهنگ جنگلي ها رو قطع کن
حالشو ببر
!نه، يه لحظه صبر کن
!نه، نه، نه، خاموشش کن
!اُه خداي من
!اُه نه
اُه ... اي کاش در جنوب آمريکا بودم
زمانهاي قديم اونجا محاله يادم بره
!اونطرف رو نگاه کن
!اونجا رو نگاه کن
... اونجا رو نگاه کن، آهنگ جاز
ماري لاوو سلام رسوند
!چه بلايي داره سرم مياد؟
داري طعم خشم بدقولي
رو ميچشي
سر اون ساحرههاي سفيد پوست کجاست؟
!دارم سعيم رو ميکنم
يا امشب اونا رو ميکُشي
يا سوزن بعدي که استفاده ميکنم
ميره توي قلبت
فهميدي چي گفتم؟
بله
نميدونستم "برگ بو" هم جادوييه
باعث حفاظت ميشن
...انق
شياطين رو دور ميکنه
عجب بوي تندي داره
هيچوقت از اينا استفاده نميکني
مگر اينکه تحت شرايط خيلي دشواري باشي
بنظر که خوب مياد
ميشه اين دفعه طلسم رو من بخونم؟
بفرما
مصمم تر بخون
!لعنتي! چقدر باحاله
تيم خوبي ميشيم
... حالا براي همه بايد
يه کمي بيشتر درست کنيم
برو از اون پشت
بازم لجن بيار
خانم کوردليا رهبر معرکهاي هستيد
خيلي چيزها بايد ازتون ياد بگيرم
فيونا رهبر اين محفل هست
سلام
اي تُف
بايد قفل خونه رو عوض کنم
بيناييت رو دوباره بدست آوردي؟
اُه ... خداي من
فيونا اينکارو کرد؟
ولم کن
گفتم ولم کن
مست کردي
آره، مست کردم
تا شجاعت برگشت رو پيدا کنم
... هي، هي
چشمات چي ميبينن؟
قلب منو ميبيني؟
ميبيني که خون به جگر شدم؟
که دارم تو افسوس و پشيماني
دست و پا ميزنم؟
زندگي من بدون تو هيچه
به چي قيمتي دليا؟
تو کاري ازت برنمياد
ايشون کي باشن؟
سلام. ميستي هستم
ميشه اين مکالمه رو تنهايي ادامه بديم، لطفاً؟
نرو ميستي
من و ميستي دغدغه هاي بيشتري
نسبت به اين گفتگو داريم
بهت گفته بودم چه حسي دارم
وسايلت رو بردار و برو
نه، من جايي نميرم
!من شوهرتم
!اينجا هم خونه منه
ديگه نيست
با يه وکيل صحبت کردم
ميخوام طلاق بگيرم
!چرت ميگي
بايد حرفم رو گوش کني
تنها چيزي که ميخوام
اينه که ازت مراقبت کنم
،ميدونم که حرفمو باور نميکني
اما هميشه قصدم فقط همين بوده
وسايلت توي کارتون توي کمده
برش دار و بعدش از اينجا برو
اندورا بشين
دختر خوب
سگ داري؟
خب يه سگ داره از خونه ميره
يه سگ ديگه رو آوردم
ميدوني چرخه زندگي همينه ديگه
اما تو که از حيوانات و
بقيه موجوادت زنده بدت ميومد
،درسته
اما براي خونه کسي رو
براي مراقبت لازم داشتيم
ميدونم
فکر ميکني چرا پس برگشتم؟
تو؟
حفاظت؟ جداً؟
ميدوني چرا سگ نگهبان ماده گرفتم؟
چونکه هرزه ها فقط با هم ميگردن؟
چونکه مادهها وقتي پاي حفاظت از خونوادهشون وسط مياد
وفادارتر و خشنتر هستند
از ديدنت خوشحال شدم هنک
چيه دختر؟
اين داخل چيه؟
اي بابا يه پسر ديگه رو آوردن
اين دخترها خدا چيکارشون نکنه
... سگ
همين الان بايد بري
يالا، زود باش
تو يه معجزهاي نن
نميدونم با چه زبوني
بايد ازت تشکر کنم
مطمئنم که اين اصلاً قابلت رو نداره
،اما راستيتش
هيچي جبران مجبتت رو نميکنه
هديهاي به من دادي
که هيچوقت نميتونم جبرانش کنم
اعتراف ميکنم که بدي هايي کردم
فکر اينکه پسرم رو از دست ميدم
منو بدجوري شوکه کرده بود
ايمانم به خداي متعال رو زير سوال برده بودم
اما تو روزنهاي از اميد بهم دادي
لوک ميگه خدا هست
و اينکه درباره ات قضاوت ميکنه
بخاطر لغزش در ايمانم؟
بخاطر کاري که با پدرش کرديد
!پدرش؟
خدا ميگه که مرگ پدرم اتفاقي نبود
چرا همچين حرفي زد؟
دنيس بخاطر شوک ناشي از آلرژي مُرد
خدا همه چي رو ميدونه
بهم حقيقت رو نشون داد
جووان، همه حرفهام رو زدم
من اينحرفا رو قبول نميکنم
خب بايد قبول کني
ميخوام پدر خوبي باشم
ميخوام تو زندگي لوک باشم
اما ... من و تو ديگه کارمون تمومه
شايد يه روز اين مساله رو درک کني
خدا بهم گفت که تو زنبورها رو
داخل ماشين رها کردي
خودت ميدونستي که بابا
به زنبورها حساسيت داره
ميدونستي که
قِسِر در ميري
چونکه داشت ترکت ميکرد
زدي کُشتيش
بابا، خانم مارتون رو دوست داشت
در باشگاه کتابخواني شما بود
خوشکلتر يا جوونتر از شما نبود
فقط دنيس رو بخاطر خودش دوست داشت
و اين قوز بالا قوز بود
خدا ميگه که تاوان اينکارو ميدي
از طرف پسرم حرف نميزني
توي اين تخت داره براي
نجات جانش تقلا ميکنه
همه اينها حيله شيطانيه
همين الان ما رو تنها بذار
!برو بيرون
نوبت من -
نوبت من -
نه، حالا نوبت توئه
نوبت منه -
خداي من -
بازي ورق رامي
!لعنتي
ميخواي يه دست ديگه بازي کنيم؟
آره، تا وقتيکه تمام و کمال
پولم رو پس بگيرم و پولهاي تو رو ببرم
بازي ميکنيم
کايل؟
باهاش چيکار کردي؟
خُب از اونجايي که هيچکدوم
از شما دخترها
،اصلاً ورق بازي بلد نيست
با اجازه خودم
يه ورق باز ماهر درست کردم
کارش يه لمس ساده بود -
يعني درستش کردي؟ -
خب اونقدر روش کار نکردم
،يعني، کامل درست نشده
اما حالش بدک نيست
چيزي که لازم داريم
يه سگ نگهبانه
کسي که گوش بفرمان باشه
تا حمله کنه
!ورق بده
!آره! چشمام رو بسته بودم
تمام مدت بسته بودم
سياه پوست احمق
يه ذره از اون فيلم رو هم نديدم
اصلاً غافلگير نشدم
تمام عمرت چشمات رو روي همه چي بسته بودي
با اينحال گوشهات رو که نميتوني ببندي
تا وقتي دست نداشته باشي
که نميتوني جلوي گوشت رو بگيري
اون صداي نَکره چيه؟
چيزي که مامان بزرگم قبلاً گوش ميکرد
،اگه روح و وجدانت رو متاثر نکنه
پس اصلاً روحي نداري
کِي اين بدبختي و جهنم تموم ميشه؟
وقتي که چيزي ياد بگيري
پيرزن خودخواه و کله شقي هستي
بايد برم
خيلي خب. عشقم
ميدوني بايد چيکار کنيم؟
برو اونجا که بيام سرت رو بشورم
کوئيني
تو مغازه من وقتي زود مياي
يعني سر وقت اومدي
و وقتي سر وقت بياي يعني دير اومدي
طبقه بالا چيکار ميکني؟
تلويوزيون ميبينم
بگير بشين و يه کاري بکن
اون تلفن رو يکي بايد جوابگو باشه
تو بابا رو بقتل رسوندي
نه
نه، نه، نه، نه
نه، نه، نه
دوباره بخواب عزيزم
دوباره بخواب
دانلود فيلم و سريال
TVSDL.COM
هماهنگ زير نويس از سعيد با نسخه WEB-DL